سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

سام قند وعسل

شعر های جدید که سام میخاد یاد بگیره

1392/9/16 2:10
نویسنده : خاله
1,165 بازدید
اشتراک گذاری

مدرسه موشها

ک مثل کپل

صحرا شده پر زگل

گ مثل گردو

بنگر به هر سو

ب مثل بهار

هاچی واچی

فکر کن بسیار

پ مثل پسته

نباش خسته

م مثل موش

بکن بکن گوش

برخیز و بکوش

برخیز و بکوش

خ مثل خونه

نگیر بهونه

آ مثل آواز

قصه شد آغاز

 

 

 

السون و ولسون

یک و یک و یک السون

دو و دو و دو ولسون

سه تا می شن با دون دون

السون و گول می زنم

ولسون و گول می زنم

دشمن دندوناشونم

السون آی السون

قند و نبات آوردم

من آب نبات آوردم

شیرینی تازه دام

باز شکلات آوردم

السون و ولسون

پسته دارم براتون

گردو و فندق دارم

بادومه بچه ها جون

بیا و بگیرش از من

با دندونات زود بشکن

بشکن

من نمی شکنم

بشکن

من نمی شکنم

چی بود چی بود؟

شیشه شکست

شیشه نبود

پس چی شکست

دندونای نادون شکست

السون و ولسون قلب منو شکستن

چه شیطونایی هستن

 

 

 

 

لی لی لی لی لی

لی لی لی حوضک

علی کوچولو

این مرد کوچک

علی کوچولو

تو قصه ها نیست

مثل من و توست

اون دور دورا نیست

نه قهرمانه

نه خیلی ترسو

نه خیلی پرحرف

نه خیلی کم رو

خونه شون در داره

در خونه شون کلون داره

اتاقش تاقچه داره

حیاطش باغچه داره

باغچه اش گلی گلی

کنار حوضش بلبلی

لای لای لای

لی لی لی

این ماردشه

مادر علی

مامان جونش

چه مهربونه

علی کوچولو

اینو می دونه

این هم باباشه

که خالیه جش

رفته به جبهه

خدا به همراش

علی کوچولو

چه خوب و نازه

واسمون داره

حرفهای تازه

 

 

 

 

خونه مادربزرگه

 

هزار تا قصه داره

 

خونه مادربزرگه

 

شادی و غصه داره

 

خونه مادربزرگه حرفهای تازه داره

 

خونه مادربزرگه

 

گیاه و سبزه داره

 

کنار خونه ما

 

همیشه سبزه زاره

 

دشتاش پر از بوی گل

 

اینجا همش بهاره

 

دل وقتی مهربونه

 

شادی می آد میمونه

 

خوشبختی از رو دیوار

 

پر می کشه به خونه

 

 

 

عروسکا ، عروسکا

 

کجائید ؟ کجائید ؟

 

مادربزرگ ، هادی ، هدی

 

بیائید ، بیائید

 

عروسکای خوبیم

 

از نخ و میخ و چوبیم

 

پدر کجاست؟

 

من اینجام

 

مادر کجاست؟

 

من اینجام

 

عروسکای نازیم

 

قصه رو ما می سازیم

 

سلام ، سلام

 

راستی خودمم آق بابام

 

عروسکای قصه ایم

 

نون و پنیر و پسته ایم

 

 

 

 

برپا ، برجا

 

بفرمائید بچه ها

 

امروز درس چی داریم؟

 

درس ایمنی داریم

 

حالا بگو عزیزم

 

فرزند نازنینم

 

وقتی خونه رسیدی

 

بوی گازو شنیدی

 

اول چه کار باید کرد ؟

 

چه کاری نباید کرد؟

 

پنجره ها رو وا کرد

 

کلید برق و نزد

 

چون گاز شده منتشر

 

خونه میشه منفجر

 

*

 

ای زری عزیزم

 

من خیلی تند و تیزم

 

بشین اینجا تا برم

 

برات چائی بریزم

 

انگار تو هستی مهمون

 

من هم میشم مامان جون

 

*

 

انگار داره بو می آد

 

بو از اون تو می آد

 

چی شد گل باغ امید

 

کارت به اینجا کشید؟

 

دیدم اجاق خاموشه

 

کتری چائی روشه

 

تا کبریت و کشیدم

 

دیگه هیچی ندیدم

 

حالا سه چهار پنج روزه

 

تنم داره می سوزه

 

بی احتیاط شیطون

 

حالا شده پشیمون

 

چون به جای دبستان

 

اومده بیمارستان

 

از آقای ایمنی

 

درسی باید بگیری

 

توصیه های او را

 

جدی باید بگیری

 

با وسایل گازی

 

نباید کرد بازی

 

 

 

 

 

بابا برقی

 

اسمم بابا برقیه

 

می دونی کارم چیه

 

دلم می خواد همه جا

 

مصرف برق کم باشه

 

تا برقمون قطع نشه

 

مصرف بی رویه

 

کار خیلی بدیه

 

موقع پخش کارتون

 

برق تلویزیون

 

اگه یه دفعه بره

 

حوصله مون سر می ره

 

هرگز نشه فراموش

 

لامپ اضافی خاموش

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)